آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 26 روز سن داره

آراد

روز زایمان

پسر گلم مامان ساغر ساعت 10 شب 18/1/92 درد عجیبی رو حس کرد اون شب اصلا اشتهای شام خوردن نداشتم رنگ و روم پریده بود به بابات گفتم انگار درد زایمان دارم از ترس داشتم میمردم آخه 27 فروردین روز تولد خودم قرار بود دنیا بیای. خلاصه ساعت 10:30 رفتیم بیمارستان کسری منو معاینه کردن گفتن 1 فینگر بازه گان و بپوش برو تو اون اتاق .اصلا انتظار شنیدن این حرفو نداشتم.رفتم تو اتاق سرم وسوند وصل کردن زنگ زدن دکتر هدایتی اومد داشتن می بردنم  اتاق عمل که بابا نیما اومد بغلش کردم کلی گریه کردم آرومم کرد و منو بوسید و رفت هر دو تو دلمون خوشحال بودیم چون عزیز دلمون داشت میومد بغلمون. تو اتاق عمل بودم که دکتر بیهوشی اومد و یه آمپول زد تو کمرم و از کمر به پا...
9 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آراد می باشد